نادر بکتاش: دست از سر ارمیا بردارید & این پدر کارگر را آزاد کنید و به او و مادر بچهاش اتاقی در بیمارستان در کنارش بدهید & «مرزهاي زبان من، يعني مرزهاي جهان من» & شازده کوچولو
آیا انتخاب ارمیا توسط اکادمی گوگوش که گویا بحث اصلی کوچه و خیابان و تاکسی و اتوبوس در ایران و گاردین روزنامه انگلیسی شده است یک توطئه سیاسی و برنامهریزی شده است...
نه صدا و توانایی او در آواز خواندن که حجابش مشکل را ایجاد و این همه هیاهو به پا کرده است. اوضاع سیاسی ایران هم همه را مشکوک و بی اعتماد می کند.
کلید درک مساله چیست... مساله, انتخاب انسانها است. ارمیای ساکن المان حجاب به سر است... تمان زنان و دختران فامیل عریض و طویل من هم محجبه و بسیاری حاج خانم مکه رفته هستند. اما انسان هستند و دوستشان دارم.
نادر بکتاش: آن ها هم مسلمان بودند
http://www.rowzane.com/more-articles/172-1391-02-25-20-08-06/10073-1391-03-12-21-29-49.html
قرار نیست ونباید باشد که فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران ما را فاشیست ضد مسلمانان کند. اسلامیست های قاتل و میلیاردر در ایران شباهتی به مسلمانانی که به هر دلیل اعتقاداتی دارند اسلامی, ندارند: انسان نیستند و تا گردن وبیشتر از آن غرق در دریای خون و اقیانوس دلار هستند.
ندیدم و نخواندم که کسی از سر ترانه خوانی و موسیقی ایرادی دقیق و فرموله شده و حرفهای بیان کرده باشد.
دست از سر او بردارید و اگر حرف حسابی در انتقاد به هنر او دارید حرف حسابی بزنید.
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بیچاره ترانه و موزیک که از ترسشان زیر میز و در کمدها قایم شدند
29/03/13
«...به گمان من افراد سکولار و لائیک اشتباه مهلکی مرتکب می شوند اگر خواننده ای را به دلیل محجبه بودن فاقد مجوز حضور و یا شایستگی برنده شدن بدانند. کمنت های بس کینه توزانه نسبت به هیئت ژوری و یا برنده این رقابت و یا به امیر حسین به خاطر گوشواره نشان میدهد که عدم تحمل دیگری تنها مختص حکومت گران اسلامی نیست و راه درازی تا رسیدن به فرهنگ رواداری در پیش روی داریم. فرایندی که با پرخاشگری، توهین و غلیان احساسات بدست نمی آید، بلکه نیازمند نقد و گفتگوی عقلانی و رواج آن در کل جامعه است. ..."
گویا مساله خوانده محجبه ارمیا جنجالی در میان ایرانیان به پا کرده است که بیا و ببین... مهرداد درویش پور و دیگران زیادی نظرات مختلف داده اند.
مطلب مهرداد درویش پور معقول و تقریباً همه جانیه است. اما راه حلش که در آخرین جمله تأکید شده در بالا فرموله میشود اصلاً در تناسب با موضوع نیست.
مطلب مهرداد درویش پور معقول و تقریباً همه جانیه است. اما راه حلش که در آخرین جمله تأکید شده در بالا فرموله میشود اصلاً در تناسب با موضوع نیست.
حتی به عنوان یک جامعه شناس هم میتوان دید و درک کرد که این همه مشکلات غول اسا و هولناک در ایران – فقر و اعتیاد و فحشا و دروغ و جنایت و هزار قلم ناهنجاریهای دیگر که اسلام عزیز به مردم ایران هدیه داده است - ربط عمیقی با نفس وجود جمهوری اسلامی دارد. قطعاً سرنگونی این نظام همه مسائل را حل نمیکند و نیاز به بحث و آموزشهای زیادی خواهد بود. اما بدون سرنگونی آن هیچ بحث و فحصی راهی به جایی نمی برد. قوانین مترقی در صورت وجود قانونگذاران و حافظین مسئول قانون فرهنگ را در اذهان و پراتیک روزمره مردم وارد می کنند. بحثهای عقلانی هم البته کمک زیاد میکنند اما اصل بر قانونی شدن و مجازات در صورت عدم احترام به قانون است. در مورد این خواننده محجبه نه قانون که اخلاق و فرهنگ عمومی جامعه او را منطبق یا غیر منطبق با نرمهای عمومی غالب میبیند و بدون مشت بازی کلمهای او را قضاوت خواهد کرد.
اما حرف زدن از مشکلات ایران اعم از فرهنگی و روانی و اجتماعی و رفتاری و غیره بدون تأکید بر این که نظام اسلامی حاکم بر ایران ام الفساد و مادر تمام ناهنجاریها و بدبختیها و فسادها و بنبست هاست تجویز اسپیرین و گل گاوزبان برای سرطان پیش رفته است.
در اوائل دهه هشتاد میلادی استادی در جامعه شناسی سیاسی داشتیم. موضوعات داغ ایران و لهستان بودند. اما امریکای لاتین هم جایگاه مهمی در بحثها داشت. استاد مذکور روزی تعریف کرد که در دهه هفتاد میلادی هیئتی از طرف سازمان ملل مامور شد که به کشورهای امریکای لاتین برود و در مورد مسائل و مصائب و کودتا ها و خشونت ها تحقیق کند.
هیئت مذکور بعد از مدتی برگشت. در روز موعود سالن سخنرانی آنها پر بود.همه با اشتیاق در انتظار یک بحث مفصل چند ساعته بودند.
مسئول هیئت پشت تریبون رفت. کاغذی هم در دست نداشت. اعلام کرد بعد از همه تحقیقات و بحثها به این نتیجه رسیدیم تنها راه بهبود اوضاع در این قاره عوض شدن دولت های آنها است.
مسئول هیئت پشت تریبون رفت. کاغذی هم در دست نداشت. اعلام کرد بعد از همه تحقیقات و بحثها به این نتیجه رسیدیم تنها راه بهبود اوضاع در این قاره عوض شدن دولت های آنها است.
..............................................
06/04/13
این پدر کارگر را آزاد کنید و به او و مادر بچهاش اتاقی در بیمارستان در کنارش بدهید
نادر بکتاش
06/04/13
نادر بکتاش
06/04/13
بی رحمی و قساوت را تا کجا وتا چه سطح و عمق و ارتفاعی می خواهید پیش ببرید.
الاغ های اصلاح طلب و هواداران سبز متمایل به رنگ سیاه حرفی ندارند...
خاتمی گه چه احساسی دارد... خودش بچه هایش را دوست دارد...
خاتمی گه چه احساسی دارد... خودش بچه هایش را دوست دارد...
در محاصره دهها میلیون انسات شریف هستید.
کمی آدمتر شوید.
کمی آدمتر شوید.
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////
نامه بهنام ابراهيم زاده: از نزديك وهرروز با محك
.......................................
ويتگنشتاين معتقد است كه مرزهاي زبان ما، همان مرزهاي جهان ما هستند،يا به تعبيري ديگر جهان تنها تا آن اندازه وتاجايي وجود دارد كه ميتواند در قالب زبان ما گنجانيده شود. در اين باره خودش ميگويد: «مرزهاي زبان من، يعني مرزهاي جهان من» بنابراين ويتگنشتاين در جستجوي بنيادهاي زبان است».
این نظر تا حدی قابل تردید است. هر چه هست باید ویتگنشتاین را با تمام بغرنجی اش نه اینکه حتماً خواند و تماماً فهمید اما در مکانی بالا در پیشرفت عمومی شناخت بشری قرار داد و کنجکاوش شد.
من هم دینم را به او ادا کردم و رساله کوتاهش را تبدیل به اسلحه ای در دست دنیای دوستداشتنی ام در رمان تابوت شیشهای دنیا کردم!!!!!!!!!!!!!
دنيا هم که براى اولين بار، بعد از سالها، هيجانزده شده بود، کتاب قطور سلمان رشدى، " زمين زير پايش " را برداشت و در حاليکه جيغ میزد : " کتاب روى کله پوکت"، بر فرق سرش کوبيد. به اين هم اکتفا نکرد، کتاب کوچک رساله منطقى -فلسفى ويتگنشتاين را برداشت، لوله کرد و در دهان برزيلى نگونبخت فرو کرد و گفت: " تا بفهمى که زبان مسأله مهمى است و ديگر علکى زرزر نکنى. آخر سر هم پيروزمندانه خنده اى کرد و گفت که بالاخره معلوم شد که کتابها هم به دردى میخورند.
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
کودکان زبان را طوطیوار یاد نمیگیرند
مطلبی است که حتماً باید خواند.
http://www.dw.de/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%B7%D9%88%D8%B7%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%86%D9%85%DB%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D9%86%D8%AF/a-16724870?maca=per-rss-per-all-1491-rdf
.............................................
نادر بکتاش
06/04/13
شازده کوچولو کتاب کوچولو ئی بود که همیشه میخواستم فراموش کنم.
کتاب داستان کوچولوئی که جهان بزرگ و بی رحم را به سخره گفت و هل من مبارز طلبید.
پیروز شد.
هنوز شازده کوچولو است که در قلب میلیاردها نفر نشسته است و آنها را به مبارزه علیه دنیایی دعوت میکند که ابلهان و جنایتکاران تنها به شمارش دارایی هایشان فکر میکنند و برای بالا بردن دارائی شان می کشند.
فکر میکنم آنتوان سنت اگزوپری و البر کامو دوقلو بودند. زندگی و مرگ پر شباهت آنها اتفاقی بود.
اما آنچه نوشتند و برای انسانیت گذاشتند تاریخ و گذشته و بویزه آیندهای را مشترکا برای ما گذاشته است.
تا همت و امادگی ما چه باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر